ریحانه و حنانه

بیمار

الهی مامانی بمیره برای جفتتون که مریض شدید. حنانه مامان ازدیشب تب داشت، از بس بستنی می خورید به خاطر همین هردو سرفه می کنید به مامانی قول دادید چون هوا داره  سرد میشه از این به بعد بستنی نخورید. منم امروز جفتتون رو بردم دکتر کلی دارو داده، دکتر مامانی رو نگران کرد گفت چون سابقه تشنج توی خانوادتون دارین باید مراقب باشی دمای بدنشون بالا  نره، از خدا میخوام که هر چی زودتر خوب بشین خوشگلای مامانی! راستی قراره امروز خونمون مهمون بیاد که شما دوتا وروجک خیلی خوشحالید ، قراره عموسعیدینا بیان که با ثنا بازی کنید هورا ...
10 مهر 1393

بدون عنوان

سلام خوشگلای مامان امروز میخوام یکی از نقاشی های عشم ریحانه رو برای همیشه بذارم الهی قربون دخترم که انقدر هنرمنده ...
9 مهر 1393

الان چشماتو در میارم

حنانه جونم عزیز دلم امروز که از دفتر به خونه برگشتم ازم پرسیدی حنانه: مامان برام خوراکی خریدی؟ مامان: نه عزیزم پول نداشتم! رفتم دست و صورتم رو بشورم که یه دویست تومنی از کیفم پیدا کردی و اومدی! حنانه: (با اون زبون شیرنت ) مامان الان چشماتو درمیارم ..... الهی مامان قربونت  بشه که به خاطر یه دویست تومنی چشمای مامانت رو درمیاری ...
7 مهر 1393

عزیزای مامان

سلام دخترای گلم خوشگلای مامانی میدونم که دلتون به خاطر اینکه مامانی میره سرکار  خیلی براش تنگ میشه ولی عزیزای مامان چه میشه کرد باید صبر کنید. این روزا هم میگذره و شما بزرگ میشید. اینم سهم ما از زندگی و دنیا، تنهایی و دلتنگی! عشقای مامان شما دوتا رو فقط به خدا می سپارم.
7 مهر 1393