ریحانه و حنانه

یا علی

1393/8/1 9:05
نویسنده : مامان زهرا
273 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر خانومای مامان

چندروز پیش داشتم ترشی درست میکردم شما دوتا دخترگلم هم حسابی شلوغ می کردیدهمش گل کلم میخواستید که بخورید، گفتم بذارید هر وقت شستم صداتون میکنم، از قضا من هم فراموش کردم، گل کلم رو شسته  و روی سنگ کابینت گذاشته بودم، یه لحظه حواسم پی کارا بود که شنیدم حنانه میگه: ایحانه، ایحانه، من میگم یاعلی شما هم ظرف رو بردار بذار زمین( برای خوردن گل کلم ) . که خودم به دادتون رسیدم و گل کلم دادم تا یه دل سیر بخورید. دخترای گلم انشالله علی (ع) همیشه و همه وقت یارتون باشه . انشالله هرجای زندگیتن که به یه در بزرگ رسیدید و نتونستید بازش کنید علی (ع) به دادتون برسه! (این دعا برای همه کوچولو های  نی نی وبلاگی)بغل

پسندها (3)

نظرات (10)

خرید پستی شمع فوتی جادویی
1 آبان 93 9:39
مامان زهرا اینو ببینید خیلی جالبه
عاطفه بهرام
3 آبان 93 11:42
ای جااااان قربونه این دخملای شیطوووون خدا حفظشون کنه
مامان زهرا
پاسخ
مرسی
آیناز
3 آبان 93 20:45
الهی قربون اون شیرین زبونیت بشم حنانه جونم عمه آیناز بوووووووووووووووووووس
مامان زهرا
پاسخ
مرسی خانوم خوش اومدی، ایشاله یه روزی تو برای نی نیت بنویسی
حمید و شادی
4 آبان 93 15:31
خدا دخملای نازتونو حفظ کنه ممنون به ما سر زدید بازم منتظرتونیم
مامان زهرا
پاسخ
مرسی
مامان امیر عباس و ارغوان (دوقلوها)
5 آبان 93 22:22
خدا حفظ کنه این فرشته های زمینی رو
مامان زهرا
پاسخ
مرسی که بهمون سرزدید خدادوقلوهای نازت رو برات حفظ کنه خیلی ناناس بودن براشون اسفند بریز خیلی خوردنی هستن
هادي
5 آبان 93 22:41
خدا حفظشون كنه زهرا خانوم انشالله هميشه موفق باشند
مامان زهرا
پاسخ
سلام مرسی آقا هادی خوشحال شدم بهمون سرزدید ممنون! اول به سایتتون سر زدم مطالبش خوب بود، پس چراخیلی وقته به روز نمیکنید البته میدونم که سرتون خیلی شلوغه من هم آرزوی بهترین هارو برای شما و آیدا جون دارم!
ترنم
6 آبان 93 12:04
عزیزم چه شیطونن علی یارشون باشه
مامان زهرا
پاسخ
کجاشو دیدی حالا
مامان گل پسر
7 آبان 93 10:02
سلام زهرا جووون . ممنون كه به ما سر ميزني . پس تو هم در دانشگاه رفتن پاي تابلو مثل من لرز داشتي . ميگم انگار فقط دختر ها لرز دارن اما اين پسر ها يه ذره ترس تو وجودشون نيست .
مامان زهرا
پاسخ
سلام عزیزم یادمه بچه بودیم خیلی شعرمیخوندن پسرا شیرن مثل شمیشیرن، چند روز پیش توی دفتر بودم که یه پسره داشت این شعر رو میخوند و من مثل همون موقع ها لجم درمی اومد، واقعا پسرا اعتماد به نفس دارن پای تابلوحتی اگه درس بلد نبودن یه چیزی بلغور می کردن! حتی یادمه یه بار من سر حسابداری 2 استاد انقدر جلوی تابلو سوال پیچم کرد که یکی از پسرا از پشت گفت استاد بیخیال بشید دیگه... که استاد بی خیال شد هنوز هم دعا به جونش می کنم چون واقعا کم آورده بودم
mina
7 آبان 93 21:39
الهییییی
مامان مریم
15 آذر 93 11:44
الهی بگردمشون خیلی بانمکن