ریحانه و حنانه

به یاد گذشته

1393/8/19 12:33
نویسنده : مامان زهرا
345 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دخترای گلم

امروز یه صحنه ای  دیدم که منو خیلی ناراحت کرد و یاد چند سال پیش افتادم ، خانوم همسایه رو دیدم که فارغ شده بود و  از ماشین پیاده میشدن پسر بزرگه این همسایه فک کنم  18 ماهش میشد  فقط گریه  میکرد،  خیلی ناراحت شدم، آخی.... یادمه سر حنانه جون که رفته بودم بیمارستان ، اون شب ریحانه جون پیش مامانم مونده بود خب خیلی برام سخت بود ، مامانم  اصلا نمی گفت ریحانه گریه میکنه ولی دل به دل راه داره ، توی دل خودم آشوبی بود میدونستم که دخترم بی تابی میکنه، بالاخره گذشت و فردا با یه  دختر خوشگل اومدیم خونه ، ریحانه خیلی بی تابی میکرد تا چند روز فقط بهونه میگرفت و گریه می کرد . تا دختر مامان ،  خواهرش رو  به عنوان یه عضو جدید بپذیره یه ذره طول کشید ..... وای که چقدر سخت بود ، خدا سایه مامانم رو از سرم کم نکنه که همیشه کمک حالم بوده و خدا پدر و مادرش رو بیامرزه!

اینم یه عکس از 19 ماهگی ریحانه و 1 ماهگی حنانه که البته زحمتش رو عمه جون و همسرشون کشیدن، چون اونموقع من وقتی نداشتم که بتونم از شما عکس بگیرم . به هر حال دست جفتشون درد نکنه.

عزیزم چقدر نگاهت قشنگه

عسلم همش یه ماهشه

 

در حال بوسیدن خواهری

چقدر ناز نشستی و چقدر ناز ماست میخوری

ریحانه جون درحال شیطنت کردن

پسندها (5)

نظرات (12)

عاطفه
19 آبان 93 17:56
سلام قالب وبلاگت قشنگه اگه دوست داری قشنگ ترش کنی مثلا بالای هر پست عکس دختر گلتو بزاری و یا هدر وبلاگتم عکسی از گل دخترت توش باشه و یا یک دکمه بالا بر منحصر به فرد داشته باشی با عکس دختر جونت به وبم سری بزن همش به 10 تومنم نمیرسه برات درست میکنم خوشحال میشم بیای به وبلاگم لااقل نظرتو بزاری دوست نداری به جای عروسکا عکس دخمل خودت اونچا باشه
آيدا
19 آبان 93 20:03
سلام من چند بار پيام گذاشتم كه گويا نرسيده براي همين پيام خصوصي گذاشتم من هميشه سر ميزنم خدا جفتشونو حفظ كنه
مامان زهرا
پاسخ
سلام آیدا جون مرسی که بهمون سر میزنیدخیلی خوشحال میشیم
مامان ریحانه
19 آبان 93 22:49
ای جااااااااااااااااااانم چه ناز بودن این دخملا زهرا جون خدا برات حفظشون کنه چه خواهرای خوبی بشن اینا واقعا داشتن خواهر نعمت بزرگیه زهرا جون هر دو تا گلتو ببوس
مامان زهرا
پاسخ
مرسی مامان ریحانه انشاله خدا بچه هاتو برات نگه داره ازخدا میخوام این مریضی رو از تن نازنین زهرا جون دربیاره مطمئن باش خیلی زود خوب میشه یه سری مراحل داره باید طی بشه
مامان امیر
21 آبان 93 21:22
خداحفظشون کنه[پاسخ} مرسی که بهمون سرزدی
زهرا
24 آبان 93 16:06
تسبیحی بافته ام نه از سنگ! نه از چوب! نه از مروارید! بلور اشک هایم را به نخ کشیده ام تا برایت دعا کنم هر آنچه آرزو داری …
زهرا
24 آبان 93 19:56
منم رمز میخوام
مامان ریحانه
24 آبان 93 20:52
سلام عزیزم پس رمز ما چی؟
زهرا
25 آبان 93 22:34
سلام متاسفانه همچنان پایبند به تصمیم شون هستن و میخوان که بچه رو نگه دارن و دنبال آزمایشات جدیدتر برای تشخیص سلامتی بچه هستن مرسی که به فکری لطفا یه بار دیگه رمز برام بفرست اشتباها گفتی تایید نکن حذف کردم
مامان زهرا
پاسخ
سلام عزیزم توی وبلاگت برات پیغام خصوصی گذاشتم
زهرا
4 آذر 93 11:58
سلام دوست خوبم من هر روز سوره ی واقعه رو می خونم نه اینکه فقط مختص به ماه صفر باشه ولی اینکه گفتی یکی بهش اضافه کن رو متوجه نشدم یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟اون دعای روز پنج شنبه رو هم اگه برات امکان داره برام بفرست راستی نوشته بودی پیغام خصوصی برام گذاشتی اما واسم نیومد مرسی عزیزم[پاسخ سلام برات پیام گذاشتم
marzieh
6 آذر 93 16:03
سلام عزیزم.خدامادرتونو حفظ کنه هیچکس مثل مادر نمیتونه به دخترش برسه
مامان زهرا
پاسخ
مرسی گلم
مامان عاطفه
12 آذر 93 6:54
سلام خانمی منم رمز میخاااام.....پس کی میایی آپ کنی عکس دو فرشته ی نازتو بذاری دام براشون تنگولیده
مامان زهرا
پاسخ
سلام گلم مرسی که بهمون سرمیزنی! من شاغلم خیلی کم وقت میکنم بیام ولی به توصیه شما هم گوش میدم رمز هم برات خصوصی میکنم
مامان بهنود و بهناز
15 آذر 93 11:43
به به چه مادر خوبی و چه دخترای گلی! خدا نگهدارشون باشه مرسی عزیزم لطف کردی سرزدی