ریحانه و حنانه

تغییر نام حنانه خانوم

دخترم می نویسم برایت تا ابد بماند ......! چندماه پیش خواب دیدم که شخصی بهم میگه اسم حنانه رو فاطمه بذار، خب اولش خواستم این کارو بکنم که دیدم سخته ، همه به این اسم  عادت کردن و حالا باید چی  بگیم به مردم و البته پرس و جو کردم که گفتن توی این سن یعنی سه سالگی خوب نیس اسم عوض بشه ، خب منم تو دلم گفتم بذار یه کوچولو بزرگ  بشه بعد ....... توی همین فکرا بودم  که روز اول صفر مامانم خواب دیده که گفتن اسم این  فاطمه است. خب دخترم این نمیتونه اتفاقی باشه قسمت تو هست اسمت فاطمه باشه.... ما هم دیشب پیش اعضای ساختمون مطرح کردیم همه گفتن خب عوض کنید خانواده خودمون دیگه شما رو فاطمه صدا می کنن حالا مونده دوست و آشنا که ا...
17 آذر 1393

خواب ریحانه جون

دختر گلم ریحانه خانوم، چند روز پیش شب  خواب دیده بودی که،  منو بیدار کردی مامان زهرا من میترسم، گفتی که خواب دیدم دزد اومده..... شروع کردی به تعریف کردن خوابت ( همچنان خوابالو بودی) منم بهت گفتم نترس بخواب من پیشتم!ظهر که خونه برگشتم ازت پرسیدم خواب چی دیدی که شروع کردی : خونه مامان جون بودیم که آقا دزده اومد و اتاق خاله فاطمه رو بهم ریخت..... من هم خیلی ترسیده بودم  بعدشم هی تکرار میکردی که مامان زهرا تو هم اونجا بودی پس چرا دزد رو ندیدی، حالا هی من  میخواستم توجیه کنم که بابا خواب رو تو دیدی نه من! شما اصرار می کردی که شما هم موقع اومدن دزد پیش من بودی پس  چرا آقا دزد رو ندیدی...خلاصه ماجرایی داشتیم با شما. قیاف...
16 آذر 1393

به یاد گذشته

سلام دخترای گلم امروز یه صحنه ای  دیدم که منو خیلی ناراحت کرد و یاد چند سال پیش افتادم ، خانوم همسایه رو دیدم که فارغ شده بود و  از ماشین پیاده میشدن پسر بزرگه این همسایه فک کنم  18 ماهش میشد  فقط گریه  میکرد،  خیلی ناراحت شدم، آخی.... یادمه سر حنانه جون که رفته بودم بیمارستان ، اون شب ریحانه جون پیش مامانم مونده بود خب خیلی برام سخت بود ، مامانم  اصلا نمی گفت ریحانه گریه میکنه ولی دل به دل راه داره ، توی دل خودم آشوبی بود میدونستم که دخترم بی تابی میکنه، بالاخره گذشت و فردا با یه  دختر خوشگل اومدیم خونه ، ریحانه خیلی بی تابی میکرد تا چند روز فقط بهونه میگرفت و گریه می کرد . تا د...
19 آبان 1393

بدون عنوان

سلام دوستان این روزهای غم و اندوه رو به همتون تسلیت میگم  از خدا میخوام که همه مارو از یاران واقعی آن حضرت قرار بده، دوست دارم هرکی این پست رو میخونه یه پیغام بذاره، همیشه و بلاخص ایام محرم این دغدغه رو با خودم دارم که اگه من هم توی اون زمان بودم  درکنار حسین بودم یا درمقابل حسین  و یا  پا عقب میکشیدم و  عذر می آوردم! ولی یه لحظه انسان تصور کنه و تصمیم بگیره و عمل کنه (  واقعا امتحان سختی بوده  فقط  72 نفر که بعضی از اونها هم از اعضای خانواده امام بودن، موفق شدن)
7 آبان 1393

ماه محرم

عالم همه قطره و دریاست حسین، خوبان همه بنده و مولاست حسین ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش ، از بس که کرم دارد و آقاست حسین ...
6 آبان 1393

یا علی

سلام دختر خانومای مامان چندروز پیش داشتم ترشی درست میکردم شما دوتا دخترگلم هم حسابی شلوغ می کردیدهمش گل کلم میخواستید که بخورید، گفتم بذارید هر وقت شستم صداتون میکنم، از قضا من هم فراموش کردم، گل کلم رو شسته  و روی سنگ کابینت گذاشته بودم، یه لحظه حواسم پی کارا بود که شنیدم حنانه میگه: ایحانه، ایحانه، من میگم یاعلی شما هم ظرف رو بردار بذار زمین( برای خوردن گل کلم ) . که خودم به دادتون رسیدم و گل کلم دادم تا یه دل سیر بخورید. دخترای گلم انشالله علی (ع) همیشه و همه وقت یارتون باشه . انشالله هرجای زندگیتن که به یه در بزرگ رسیدید و نتونستید بازش کنید علی (ع) به دادتون برسه! (این دعا برای همه کوچولو های  نی نی وبلاگی) ...
1 آبان 1393